کلبه دلتنگی
حکایت ما آدم ها … حکایت کفشاییه که … اگه جفت نباشند … هر کدومشون … هر چقدر شیک باشند … هر چقدر هم نو باشند تا همیشه … لنگه به لنگه اند … کاش … خدا وقتی آدم ها رو می آفرید … جفت هر کس رو باهاش می آفرید … تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها … به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند… کاش در نگاهت صداقتی بود
کاش این کاش ها وجود نداشت...........کاش! یه لحظم فک نکردی زندگیم زندونه بی تو یه لحظم فک نکردی چی ازم می مونه بی تو نخواستی واسه عشقم توی قلبت جا بذاری واسه موندن کنارم رو غرورت پا بذاری یه ذره با دل من راه بیای چیزی نمی شه یه کم بیشتر اگه کوتاه بیای چیزی نمی شه تو عادت داری از بالا ببینی روزگارو نفهمی و برنجونی دلای آدمارو تو عادت داری چشماتو ببندی روی دنیام جواب هر سوالم رو بدی با نه، نمی خوام یه ذره با دل من راه بیای چیزی نمی شه یه کم بیشتر اگه کوتاه بیای چیزی نمی شه
کاش در صدات محبتی بود
کاش در ابراز عشقت به من وفاداری بود
کاش دوستت دارم گفتنت بی ریا و پاک بود
کاش می شد که باور کنم تو عوض شدی
کاش می شد دور بریزم تمام خاطرات بد گذشته رو
کاش می شد یادم بره چه بلایی سرم اوردی
کاش می شد به همه بگم تو عوض شدی
کاش می شد تو زود تر از اینا می فهمیدی من دوستت دارم
کاش تو زود تر به این باور می رسیدی که من تو رو
برای خودت دوستت داشتم نه برای چیز دیگر...
شاید
شاید بی خبر بی صدا عازم شدم
رفتم در دور دست و گم شدم
چه میکنی ؟
کاش قبل از رفتن قدر هم را بدانیم
شاید تو رفتی و ما در حسرت
به قول سیب
روزی من بودم و تو بودی و سیب نبود
روزی من بودم سیب بود تو نبودی
روزی شما بودید و من ....
و ارزو بر دل روزگار ماند که ما سیبی را قسمت کنیم
.
حال تنها یک سوال
اگر بمیرم چه حسی داری
چه میکنی ؟
This
template generated and design by
Nightnama
on 2013 do
not Copy
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 78938