کلبه دلتنگی
سلامت میکنم ای غنچه ی راز / تو بودی از برای عشقم آغاز تویی تنها دلیل زنده بودن / ندارم طاقتت با چشم در ناز مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن ، نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست ، بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن. غیر از تو ورود دیگران در قلبم ، عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ، ممنوع! برای رسیدن به " تو " آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه نا پیداست آنگاه که آوار تنهایی روحت را در هم شکست ، گوشه ی قلبت را بنگر ، کاش میشد در سایه ی مژگانت ، لحظه ای به تماشای دریای خوشرنگ چشمهایت می نشستم زندگی ابرهایی است با نام وفا میریزد به جویی به نام صفا میرود به رودی به نام عشق میرسد به دریایی به نام وداع بی تو آغاز می کنم من روزهای زرد را / اشک و آه و ناله ها و درد را می نویسم بی تو بودن های من پایانم است / بی تو حامل می شوم اندوه و اشک سرد را سرنوشتم اگر اینست که می بینم حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟ آی خط خوردگی صفحه پیشانی من! این همه خط خطا را به که باید گفت . . . ؟ بشمار لحظه لحظه ی عمر گذشته را / هر چند ســـــال بود همانقدر مرده ایم گفتی به ماه نگاه کن یاد من باش به یاد لحظه های سرد من باش انگار روزو شبم بی ماه نمیشه به خدا یادتم بی ماه همیشه
زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع
دوستت دارم شاهدی ندارم جز کوچه پس کوچه های خلوت دل!
با تو زمستان هم لحظه ها شکوفه می زنند انگار که هر ثانیه آغاز بهاری است
من به پایان دگر نیند یشم که همین دوست داشتن زیباست
من آنجا به انتظارت هستم
جانا ز دست عشق تو ، یک دم نباشد راحتم / هر شب خیالت را کشم ، ای ماه تابان در برم
مردی نزد روانپزشک رفت و از غمی که در سینه داشت سخن گفت. روان پزشک پاسخ داد : در شهر دلقکی ست که مردم را میخنداند و شاد میکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کنی ، مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم!!!
روزگاری او را می جستم، خود را می یافتم اکنون خود را می جویم، او را می یابم
من نه آنم که دو صد مصرع رنگین گویم من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم
از لحظه های طی شده حظی نبرده ایم / خودرا به دست شاید و اما سپرده ایم
تنگی نفست را، نینداز گردن آلودگی، دلت را ببین، کجا گیر کرده...
This
template generated and design by
Nightnama
on 2013 do
not Copy
بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 78791