کلبه دلتنگی
...بنام آنکه اشک را آفرید تا جزیرهی عشق آتش نگیرد...
حتی اگر تمام کلمات دنیا را برایت بنویسم باز هم مرا نمیفهمی،،،
چون ندیدی که چشمانم چقدر مات شده...
وقتی دستانت در حسرت دستانیست که
فاسله اش تا تو فقط یک نقطه است از همیشه تنهاتری...
میدانی نوشدارو پس از مرگ سهراب یعنی چه...؟
یعنی دل میگرید و تو نیستی...
یعنی صدای بوق بوق تلفن میگوید که دیگر کسی آن طرف خط نیست،،،
و وقتی برای سخن نمانده...
یعنی باز هم دل پر از حرف است و حرفها آنقدر همانجا میمانند که در من حل میشوند...
.
.
.
یعنی اینجا تمام لبخندها زورکی است...
یعنی از زور دلتنگی در گوشهای سرد و تاریک زانوهات رو بجای
شونه های اونی که دوستش داری توی بغلت بگیری
و آروم آروم گریه کنی تا مبادا کسی صدات رو بشنوه...
آری،،،یعنی دل میگرید و تو نیستی...
هرگاه که به درد دل خود میخندم،خلق دارند تصور که دلی خوش دارم...
یعنی اینجا تمام لبخندها زورکی است...
یعنی باز هم من ماندم و اوقیانوسی از اشک...
یعنی هرکجایی که مینگرم،،،تصویر چشمانت را میبینم...
به خدا تنهایی سخته...
همه میگن خداست که تنهاست...من که خدا نیستم... چرا تنهام...؟
من رو ببخش...
بگذار این قصه غم انگیزم را تمام کنم...
دیگر نگران کلاغ سیاه دردهای سرنوشتم هم نیستم...
او نیز به نرسیدن عادت کرده...
تمام اینها رو گفتم که بگم...
دلم برات تنگ شده...
دوستت دارم...
...دیداری دوباره...
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن....
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد....
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه ی دلتنگیها و نبودنهایت می شد...
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم...
و درد هایم را به گوش تو میرساندم....
بدون تو عاشقی برایم عذاب است...
می دانم که نمی دانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...
کاش میدانستی که چه قدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...
می دانی که اگرازکنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود...
میدانم که نمی دانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت...
انتظار....
شش حرف و چهار نقطه...
کلمه ی کوتاهیه،اما...
This
template generated and design by
Nightnama
on 2013 do
not Copy
بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 78957