کلبه دلتنگی
او رفته است
و همه چیز تمام شده است مثل یک مهمانی که به آخر می رســــد وتو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست ... میروم از من آزرده مشو، میروم از خانه ی تو، قبل رفتن تو بدان عاشق و بی تقصیرم، تو اگر خسته ای از دست دلم حرفی نیست، امر کن تا که بمیرم به خدا می میرم... شاید فراموشت شدم شاید دلت تنگه برام
شاید بیداری مثه من به فکر اون خاطرها شاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده ها بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها با هر قدم برداشتنت فاصله بینمون نشست لحظه ای که بستی درو شنیدی قلب من شکست یادت بیاد که من کیم همون که میمیره برات همونی که دل نداره برگی بیفته سر رات نمیتونم دورت کنم لحظه ای از تو رویاهام تو مثل خالکوبی شدی تو تک تک خاطره هام از کی داری تو دور میشی از من که میمیرم برات از منی که دل ندارم برگی بیفته سر رات منبع:از جنس بهار از خواب پریدم
چشام پر اشک بود بلند شدم و یه راست رفتم سمت کمد تنها یادگاری از تو عطرت بود که روی پیرهنم جا مونده بود سر کشیدم بوی نبودنت رو ...
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... *
تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... *
تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. . *
تنهایی را دوست دارم زیرا.... *
در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد....
This
template generated and design by
Nightnama
on 2013 do
not Copy
بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 22
کل بازدیدها: 79930